امشب دلم هوای آن کافه را کرده
که چایش از مهر تو
و قندش محبت تو باشد
و تنها مشتری کافه من باشم …
.
.
.
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین گن کاسمارا دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود
.
.
.
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید
مهربانم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ها بسته شود
.
.
.
لبخند که می زنی
از پس رنج ها …
چنان شیفته ام می کنی
که بهار را با مهربانی ات تاخت می زنم
و باز هم پیروزم !!
.
.
.
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار و محبت کن … !
کاری که خدا با تو می کند…
.
.
.
مهربانی زبانی است که برای کور دیدنی ، برای کر شنیدنی و برای لال گفتنی است
.
.
.
مــُــحبـــــت
تنـهـــــــا جــوشـکــــاری است کــه،
دلهـــای شـکـسـتـه را رایـــگان جــوش مـی دهـــــد . .
.
.
.
مهربانیت را به دستی ببخش که می دانی با او می مانی
وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد !
.
.
.
به یکدیگر مِهر بورزید صابون کوسه آر پی اما از مِهر بَند نسازید
بگذارید که مِهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روح های شما …
.
.
.
مهربانیم را چنان گریاندند
که بوی نا گرفت….
…
نا مهربان شدم!
.
.
.
وقتی با تو آشنا شدم درخت مهربانیت آنقدر بلند بود
که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود
که هر چه نوشیدم سیراب نشدم
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود
که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم
و سرانجام در آن غرق شدم